اولین بار او را در همین تصویر دیدم
اولین بار او را در همین تصویر دیدم
جوانی خوش سیما که درطول مراسم درست پشت سر سردار ایستاده بود گویی که انگار صاحب مجلس است
آشنا نبود،اولش فکر کردم فرزند سردار هست
مراسم،ختم مادر سردار بود . این پسر جوان که صلابت و وقار از چشمانش می بارید کل مراسم کنار سردار بود
گاهی یواشکی در گوشش چیزی می گفت و گاهی بر شانه های سردار بوسه میزد و در نهایت هرکس میدید خیلی زود متوجه می شد که چقدر عاشق سردارهست.
خیلی زود معرفی شد،ایرانی نبود. اهل لبنان بود.
پدرش روز 23 بهمن 1386 در محله کفرسوسه دمشق به دست تروریستهای موساد ترور شد و شهادتش، او را از گمنامی درآورد و حالا پسر او که نام عموی شهیدش را بر وی گذاشته بودند، مانند پسر،
در کنار حاجقاسم ایستاده بود .
او «جهاد عماد مغنیه» فرزند سردار بیبدیل حزبالله، شهید عماد مغنیه(حاج رضوان) بود .
سن و سالی نداشت،اما چون خون مقاومت در رگهایش جریان داشت ،مثل سایر افراد خانواده اش ،مسیر مقاومت و مبارزه را انتخاب کرده بود.
ودر همین مسیر هم به شهادت رسید