مسابقه به مناسبت دهه فجر
جشنواره غذای سالم و اهدای هزینه آن به خانواده نیازمندان
باز آفرینی میراث گران بهای علمی
باز آفرینی میراث گران بهای علمی
امیر المومنین علی بن ابی طالب (سلام الله علیه) در باره اهمیت میراث گران بهای علمی فرمود:
«العِلمُ وَراثَهٌ کَریمَهٌ، وَ الادابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ، وَ الفِکرُ مِرآهٌ صافِیَهٌ؛» علم، میراث گرانبهائی است و ادب لباس فاخر و زینت است و فکر آئینه ای صاف و شفاف است. (نهج البلاغه،ص469 ، ح 15.(
مقدمه
آثار علمی علمای گذشته از میراث علمی گران بهای ماست که می تواند پشتوانه فکری جامعه پر تلاطم و پرسش گر عصر حاضر باشد. امروز یکی از نیازهای مسلم و ضروری ما تولید اندیشه و علم در زمینه علوم انسانی و علوم معرفتی است که به این امر دست نمی یابیم جزء اینکه از آثار و اندیشه های علمای گذشته آگاه باشیم و در قالب جدید و جذاب به سمع افراد جامعه این عصر برسانیم، این هدف با باز آفرینی میراث گران بهای علما و دانشمندان فرهیخته امکان پذیر خواهد بود. حال که از نعمت حکومت جمهوری اسلامی و امنیت اجتماعی در سایه خون شهدا برخورداریم بهترین فرصت برای حفظ و عرضه آثار علمی با باز آفرینی می باشد.
شایسته است باز آفرینی آثار علمی با استفاده از خرد جمعی در قالب گروه های علمی و با تقسیم کار و زیر نظر استاد ماهر و با تجربه در حد امکان استان ها آغاز گردد.
اهمیت میراث گران بهای علمی
اهمیت میراث گران بهای علمی در اسلام
یکی از ویژگی های ممتاز دین اسلام، توجه به علم و دانش و توصیه بسیار به تفکر و تعقل و اهمیت به میراث علمی است. به جرأت می توان گفت که در هیچ یک از ادیان و مکاتب به اندازه اسلام، به کسب معرفت و دانش تاکید نشده است. با نگاهی گذرا به قرآن کریم و احادیث، می توان دریافت که خداوند و اولیای دین پیوسته، نه فقط مسلمانان بلکه همه انسان ها از جمله پیروان ادیان دیگر را به خردمندی و به کارگیری عقل و اندشه در آثار گران بهای علمی گذشتگان دعوت کرده اند. از دیدگاه قرآن، ارج نهادن به علم و کتابت و سفارشات موکد پیامبر اکرم (ص)، مسلمین صدر اسلام را به شدت به فراگیری علم و دانش تشویق نمود. پس از پیامبر، اهل بیت آن حضرت هر یک در زمان خود در شکوفایی و غنای این تمدن، نقش مهمی ایفا کردند. این مرحله ، آغاز نهضت علمی دراسلام بود که تدریجا” توسعه پیدا کرد.
اهمیت میراث علمی در سیره ائمه معصومین علیهم السلام
توجه به علم و دانش در دوران زندگی اهل بیت پیامبر اکرم (علیهم السلام) بویژه در زمان امام صادق (ع) رونق بسیار یافت. امام صادق (ع ) در عصری می زیست که مقارن با تغییر و تحولات فراوانی در حوزه های علم و فرهنگ بود. سرازیر شدن اندیشمندان مناطق دیگر جهان به سرزمین های اسلامی و ورود تفکرات و فرهنگ های مختلف ، بیانگر نشاط روزافزون علمی در جهان اسلام بود . در آن دوران ، نهضت علمی و تمدنی که پیامبر با تلاش بیست و سه ساله خویش بنیان گذاشت، در بسیاری از حوزه ها و ابعاد، ثمرات خود را نشان می داد. امام صادق (ع) نیز در ادامه رسالت پیامبر و پدرانش در شکوفایی هرچه بیشتر این تمدن ، آغازگر فعالیت های علمی تازه ای شد . آن حضرت در نهضت علمی و مسئله تولید علم ، مولفه ها و شاخصه هایی را درنظر داشت . از نگاه امام صادق (ع ) نهضت علمی می بایست بر دو پایه اصلی تعبد و تعقل قرار گیرد . اصولا” حرکتی در تمدن سازی موفق است که انسان را چنان که هست بشناسد و او را موجودی تک بعدی به شمار نیاورد. از این رو به همان اندازه که نادیده گرفتن معنویت و ابعاد روحی انسان به معنای شکست فعالیت های علمی است، نادیده گرفتن عقلانیت و تفکر نیز بهره ای جز این نخواهد داشت .
از دیدگاه امام صادق (ع ) علم می بایست ، پویا ، اثرگذار، کاربردی و پاسخ گو باشد . به همین جهت است که حوزه علمی آن حضرت ، اختصاص به دانش خاصی نداشت وهمه علوم و فنون در آن تدریس می شد .
آنچه پیامبر اسلام (ص) و امام صادق (ع) برآن تاکید می ورزیدند ، نظریه پردازی روشمند و مبتنی براصول وحی بود . پیامبر و اهل بیت آن حضرت بویژه امام صادق (ع ) دراین اندیشه بودند تا با ایجاد یک سیستم شناختی کامل ، پاسخگوی نیازهای انسان ها در همه حوزه های بشری باشند . نتیجه این تلاشها ، مجموعه ای غنی از معارف و اندیشه های اسلامی است که اکنون به عنوان میراثی ارزشمند راهنمای جامعه بشری به سوی یک زندگی متعالی است .
علمای شیعه هم که وارثان پیامبر اکرم و ائمه (علیهم سلام ) هستند به حق از آثار آنان کمال بهره برداری نموده و آثار فاخر را برای ما به ارمغان گذاشته اند. اما با گذشته زمان و تغییر ذائقه مخاطبان نیاز به باز آفرینی دارند که این امر را حوزه های علمیه خواهران باید به سهم خود ایفای نقش نامید و به این طریق آثار علما را قابل عرضه برای مخاطبان عضر حاضر نمایند.
باز آفرینی آثار گران بهای علمی
باز آفريني، برگردان متون كهن(شعر يا نثر) به نثر امروزی با دخل و تصرف در محتوا و مفهوم و تبدیل آن به اثری مستقل و جدید است كه با اصل متن متفاوت است.
قابل ذکر است که یکی از روش های تولید آثار علمی، تولید با روش بازآفرینی است. چرا که بازآفرینی به معنی؛ برگردان متون علمی پیشین به زبان علمی امروزی با درصدی از دخل و تصرف در محتوا و مفهوم و تبدیل آن به اثری مستقل و جدید است که برای مخاطب معاصر به کار آید.
مثال بازآفرینی، هرکسی از نظر شکل و حرکات و رفتار و شیوه گفتار و راه رفتن و ..، شبیه والدین یا جدین خود است، اما با وجود همه شباهت ها شخصی منحصر به فرد و جدید است. در حقیقت فرد دیروزی در
بازآفرینی در عین شباهت با بازنویسی، می تواند از آن متفاوت باشد. چرا که در بازنویسی تنها قلم جدید می شود ولی بازآفرینی خوانشی جدید از اثر بدست می دهد و در حقیقت اثر اولیه به گونه ای جدید آفریده می شود. در این روش نویسنده متن اولیه را مبنا قرار می دهد و آن را مطابق سلیقه و ذهنیات (در ادبیات) یا مطابق نیاز جامعه (در علوم انسانی) دوباره می آفریند. و به دلیل همین خلاقیت آزاد در متن اولیه می تواند تصرف جدید بنماید.
البته بدیهی است که بازآفرینی می تواند درجات و مراتبی داشته باشد و از مرتبه بازنویسی علمی اثر شروع شده تا اقتباس آزاد از آن را شامل شود.
اقتباس آزاد آن است که نویسنده با الهام گرفتن از آثار گران بهای علمی، دست به آفرینشی دوباره بزند و اثر اولیه را به گونهای دیگر بیافریند که اثر جدید، دقیقاً همان اثر اولیه نباشد بلکه تنها رگههایی از اثر اولیه در آن دیده شود. اثری مستقل، تازه و بدیع. که قدرت ارتباط گیری با مخاطب معاصر را داشته باشد.
اهداف باز آفرینی آثار گران بهای علمی دانشمندان
1. امروزی سازی و کارآمد سازی متون علمی تخصصی دینی؛
2. جلوگیری از انقطاع فرهنگی نسل ها با میراث علمی حوزه های علمیه؛
3. توسعه مخاطبان متون تخصصی علمی به مخاطبان جدید؛
4. ایجاد تعمیق و تنوع در محتواهای تکراری و سطح موجود؛
5. صرفهجویی در زمان برای پاسخ گوئی از معبر تولید متون جدید ؛
6. تقویت بنیان علمی طلاب از جهت انس دهی آنان با میراث پیشینیان؛
بازآفرینی و رسالت علمی فرهیختگان
بازآفرینی و رسالت علمی فرهیختگان
اساسا ضرورت مقوله تولید علم و دانش به دلیل متفاوت بودن شرایط دنیای کنونی و زمان های گذشته است . آنچه امروزه به عنوان تولید اندیشه دینی مطرح است به دو نیاز برمی گردد: اول، بازآفرینی در میراث اسلامی و تنقیح افکار و معارف دینی از امور زائد و احیانا چیزهایی که باز بسته به دین و فرهنگ دینی بوده است . دوم، طراحی و مهندسی نظام های اجتماعی بر اساس فرهنگ و آرمان های دینی .
بحث بر سر بازشناسی فعال و فراگیر معارف دینی و نحوه به کارگیری درست از منابع و کارآمد کردن معارف دینی در صحنه عمل است . پس با مراجعه به منابع و بر اساس آنها، اگر ما به نظریات جدیدی برسیم ، تولید علم صورت گرفته است و چون این رسالت به عهده نخبگان و فرهیخته گان یک جامعه است لذا نقش آفرینی این گروه نسبت به دیگر افراد جامعه علمی ، موثرتر خواهد بود . چرا که این فرهیختگان هستند که دارای افق ذهني بسيار وسيعتری بوده و ویژگی های شخصیتی از جمله خلاقیت ، عقلانیت ، تدبير، موقعيت شناسي، قدرت تحليل و سنجش، آنان را متمایز از دیگران نموده است . آنان با بهره از اين خصايص مي توانند پيشگام جامعه باشند و مسئوليت هدایت افکار از اين گروه انتظار مي رود واینگونه است که نقش عالمان و فرهیختگان به رسالت آنان در تولید و پیشبرد علم وابسته است .
عنوان شعار امسال هفته پژوهش نقطه شروعی برای ورود به فعالیت جدید پژوهشی د رحوزه های علمیه خواهران است برای آنکه انتقال مفاهیم کهن به نسل جدید در عین حفظ و ثبت نظرات اصیل اندیشمندان جهان اسلام صورت گیرد فرآيند باز آفرینی و اقتباس از مضامين ديني و متون كهن ضروری است و ورود در این عرصه محتاج آزاداندیشی و نواندیشی وشجاعت قلم فرهیختگان وپژوهشگران است که با قلم شیوای خود مفاهیم ناب اصیل اسلامی را به نسل تشنه امروزی انتقال دهند . جمع آوری نظریات و راهکارهایی که صاحب نظران قدیمی حوزه مطرح می کنند، تلخیص و روان سازی آن نظریات و دراختیار قرارادادن نسل جدید از اهم وظایف ورسالت فرهیختگان میباشد.
نقش فرهیختگان در تولید علم
اداره جوامع بشری و سازمانهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در جهان امروز نیازمند نوعی نظام یکپارچه برای تفکر و عمل است. هر نظام اجتماعی نیازمند الگوی مناسبی برای شناخت پدیده های درونی و بیرونی است که این الگو باید شناخت و تعریف روشنی از انسان. جامعه و طبیعت داشته باشد. شاید به همین دلیل باشد که مدیران امروز دنیا به درجاتی فیلسوف هستند، تحلیل می کنند، مدل یکپارچه ذهنی می سازند و سپس خود را آماده می سازند. بنابراین مدیریت جامعه نیازمند تفکر، شناخت، برنامه ریزی الگو و نظام فکری است. از سوی دیگر، علم و عمل، نظریه و نیز فکر و تجربه، باید همواره دوش به دوش یکدیگر حرکت کنند، در غیر این صورت مطالعه گذشته و انباشت اندیشه ها تنها بیش از یک تلاش روشنفکرانه ای که معطوف به عمل نیست، نخواهد بود. اندیشه ها باید به کنش درآیند، آزمون شوند و بهبود یابند و این راهبردی است که باید در نظام فرهنگی و مدیریتی تعقیب گردد.
بدیهی است، نظام فکری که بتواند زمینه را به سمت توسعه جهت دهی و نهادینه نماید و ارتباط - انسان و جامعه را با مبدأ و غایت نظام هستی نشان دهد و همچنین مسیر توسعه و کمال گسترده و یکپارچه او را در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، علمی و اقتصادی و… ترسیم کند، ضروری است. در حقیقت، نظام فکری یک جامعه بیانگر ماهیت و هویت آن جامعه است. در این زمینه امام خمینی (ره) می گوید: «بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد. اهمیت و نقش مهم نظام فکری عبارت است از مجموعه ارزش، تبیین، دانش، در جریان تغییر و تحولات بنیادین ملتها و حکومتها که از نظر آقای رونالد اینگلهارت اینگونه توصیف شده است: «وجه تمایز مردم جوامع مختلف، نگرشها، ارزشها و مهارتهای اصلی و پایدار آنان است. به بیان دیگر، فرهنگ آنان با هم تفاوت دارد. در چند دهه گذشته تغییرات اقتصادی، تکنولوژیکی، اجتماعی و سیاسی، فرهنگهای جوامع پیشرفته صنعتی را از جنبه های بسیار دگرگون ساخته است(2)».
براین اساس، یک نظام فکری کارآمد و حوادث کنونی جهان زمانی می تواند مؤثر باشد که در سه حوزه ارزشی (روحی) بینشی (فکری) و دانش (علمی) هماهنگ و یکپارچه باشد و یک نوع نظام ارزشی، بر حوزه های بینش و دانش حاکم باشد. موفقیت در این زمینه ها سبب خواهد شد که جامعه فکری، فارغ از پیروی صرف و بدون آزمون روشهای آزموده شده جوامع دیگر، به تئوری ها، روش ها و سیاستگذاریهای علمی و فرهنگی خود متکی باشد و از دام سرگردانی و بلاتکلیفی ناشی از تابعیت فرهنگی جوامع دیگر، رهایی یابد.
با این نگرش، نظام فکری در هر جامعه ای ترسیم کننده اهداف و یا نظام اهداف است. نظام فکری برای رساندن جامعه به اهداف خود باید موجب تنظیم روابط و هماهنگی بین سه حوزه انگیزش (ارزش)، اندیشه (بینش) و رفتار (دانش) شود. یکی از نتایج این هماهنگی، دستیابی به اطلاعات و تفاهم اجتماعی و توسعه جامعه در ابعاد مختلف است؛ از این منظر تحقق این امر در گرو تغییر گرایشها و نیازهای جامعه و نیز تغییر در نظام فکری و ساختار علوم و کارشناسی و بالاخره، تغییر در نظام برنامه ریزی و اجرایی نهفته است.(3)
گستره و چیستی جنبش نرم افزاری تولید علم: ترکیب «تولید علم» که حالت مضاف و مضاف الیه دارد، می تواند به معنای تبدیل مجهول به معلوم باشد. در فرآیند تولید علم و نظریه پردازی منظور، واحدهای علمی و تک گزاره های علمی نیست، بلکه منظور یک شاخه علمی جدید است. تئوری پردازی به تعبیر یکی از فیلسوفان علم عبارتست از گمانه زنیهای جسورانه ای که یک دانشمند درباره هستی یا بخشی از موجودات، و یا هر پدیده دیگری می کند. سپس برای گمانه های خود، شواهد و نمونه هایی می سازد. هر چه شواهد و ادله بیشتر باشد، مطابقت آن نظریه با واقعیت محتمل تر است. در واقع شواهد و ادله برای آن نیست که یک فرضیه را به مقام نظریه برساند.
وقتی به مدد قرائن و ادله، فرضیه به نظریه تبدیل شد، در آستانه تولید علوم جدیدی قرار می گیرد. بنابراین نظریه پردازی پیش زمینه تولید علم است. تولید علم به معنای حل مسائل علمی و کشف مجهولات جزئی، هیچگاه تعطیل و متوقف نمی شود و همیشه در حوزه های معرفتی در حال نقل و انتقال بوده و توقفی نداشته است؛ اما آنچه در جامعه ما محل بحث و جدل دارد، رکود و سکونی است که مدتی است محافل علمی و نظری کشور نیز به آن مبتلا شده است. در حال حاضر، ما شاهد حرکتهای نیرومند علمی در عرصه های تولیدی نیستیم. تولید علم یعنی تحول انقلابی و اساسی که البته از سنتها نبریده و در عین تازگی، اصیل نیز می باشد. این کار امکان پذیر است و نباید از آن غفلت کرد.(4)
آنچه در حال حاضر در عرصه فعالیتهای علمی جامعه مشهود و جاریست، ترجمه، تأویل و تفسیر منابع ترجمه ای است که البته ترجمه از ملزومات نهضت علمیست ودقت نظر و پیشرفت در آن، امر بسیار مهمی است. اما نباید از نظر دور داشت که این حرکت نباید محور و مبنای جهش علمی و فکری جامعه فرهنگی قرار گیرد، بلکه شایسته است به موازات تولیدات علمی در داخل، بهره گیری از تولیدات فکری و علمی سایر جوامع در دستور کار مطالعه و تحقیق باشد. در این میان، آنچه در خور تأمل است، این است که متأسفانه در دهه های اخیر ترجمه گوی سبقت را از تولید و تحقیق ربوده و مبانی فلسفی نهضت نرم افزاری و تولید علم نیز منبعث از این رخداد علمی و اجتماعیست، بدین ترتیب، عنصر نرم افزاری که در اصطلاح جنبش نرم افزاری مورد تأکید قرار گرفته نیز، حاوی معانی و تعبیرهایی است که مشی جنبش را بیان می دارد. نرم افزار یعنی داده های اطلاعاتی، چه به شکل نوشتاری یا گفتاری یا تصویری. اما جنبش با حرکت یک تفاوت اساسی دارد. و آن اینکه، جنبش، علاوه بر حرکت نوعی جمعی بودن تحول نیز در آن نهفته است؛ یعنی حرکت نرم افزاری یک یا صد نفر را نمی توان جنبش نرم افزاری نامید، بلکه زمانی جنبش است که به یک جریان اجتماعی تبدیل شود. ثانیا؛ ویژگی بنیادی بودن تحول در مفهوم جنبش عینی و ضروری است. به عبارت دیگر؛ دگرگونی در مبانی، ساختارها و بازسازی مفاهیم؛ براساس تحول در مبانی و ساختارها و نیز پدیدار شدن تحول در نخبگان صورت می گیرد. ثالثا؛ در مفهوم جنبش، استمرار نیز نهفته است؛ یعنی حرکت مقطعی و کوتاه مدت را نمی توان جنبش نامید؛ بلکه در صورتیکه تحول بوجود آمده، همانطور که گستره مکانی دارد، به لحاظ روندی نیز دارای استمرار زمان باشد، به لحاظ تداوم تحولات هم می توان نام جنبش بر آن نهاد. بنابراین، جنبش نرم افزاری یعنی حرکت بنیادی گسترده و مستمر در عرصه اطلاعات، دانشzها و مهارتها.
بنابراین در عرصه گستره مفهومی جنبش نرم افزاری تولید علم باید اذعان داشت؛ علم، بطور کلی یک شبکه به هم پیوسته در میان تمام معارفی است که کم یا زیاد، میان آنها ارتباط وجود دارد. همچنین، هنگامی می توان از چنین جنبشی نتایج مطلوبی را انتظار داشت که این جنبش بطور هماهنگ و منسجم در همه عرصه های علمی تأثیر گذار باشد با این رویکرد، می توان چنین نتیجه گرفت که قلمرو جنبش نرم افزاری تمامی دانشها و معارف بشری است. و اگر بخواهیم در این باره بیشتر تأمل کنیم باید در ارتباط متقابل علم و عقل و دین کاوش نماییم.(5)
البته می توان با نگاهی دیگر به مقوله جنبش نرم افزاری بدین نتیجه رسید که چنین تحولی از بازخوانی دوباره مبانی، ساختارها، مؤلفه ها و مفاهیم آغاز می شود و تا ساماندهی فرهنگ و سپس تمدن سازی، ادامه می یابد. از این رو در طول تاریخ در پی چنین جنبشهایی، تمدنهایی نیز بوجود آمده است؛ زیرا تمدن نیازمند نظامی یکپارچه برای تفکر و عمل است و این نظام فکری یعنی؛ ارزشها، بینشها و دانشها. یک نظام فکری، اهدافی را ترسیم می کند. و با توجه به آن اهداف، به ساماندهی سه حوزه انگیزه (ارزش)، اندیشه (بینش)، و رفتار (دانشها و مهارتها) می پردازد. به عبارت دیگر در هر تمدن ایدئولوژی خاصی وجود دارد وارد که ظهور وافول تمدنها، به منزله ظهور و افول ایدئولوژی هاست و تا زمانی که یک ایدئولوژی، در عرصه ذهن و رفتار کارآمد و مؤثر باشد، تمدن متناسب با خود را در تاریخ به همراه خواهد داشت.(6)
در حوزه گفتمانی قلمرو و چرایی جنبش نرم افزاری تولید علم، طراح پرسشهای بنیادینی نظیر تعیین سمت وسو و تشخیص جهت گیری حرکت علمی ضروری است. آشنایی با قلمرو ماهیت گزینه مورد مطالعه، محقق را در پایه گذاری بنای محکم و استواری که بر مبنای آن بتوان ساختمانی رفیع و مستحکم ساخت، کمک شایانی می کند. در خلال این پرسش که ما چه تعریفی از جنبش داشته باشیم و مهمتر اینکه، چگونه می توان بین سؤالات امروز و دیروز ارتباط برقرار کرد؛ مسائل اولیه ای مطرح می شود که باید برای تداوم حرکت بدان پاسخ گفت. سوال مهم دیگر این است که؛ جنبش نرم افزاری هدف است یا استراتژی؟ در پاسخ باید گفت: اگر هدف است، باید دستگاههای متولی آن را به عنوان یک هدف مطرح سازند و استراتژی هایی، در راستای میل به آن طراحی نمایند و سپس وارد فاز برنامه ریزی شوند. اگر چنین نیست و جنبش نرم افزاری استراتژی است، باید اهدافی که این استراتژی را بدان می رساند، تعیین سازند و مقاطع زمانی آن را نیز معین کنند. بنابراین جنبش نرم افزاری چه هدف باشد، چه استراتژی؛ یکی از مشکلات مهم آن این است که به عنوان یک نتیجه، بستر آن چندان فراهم نیست؛ چرا که مهمترین بستر آموزش چنین جنبشی، نظام آموزشی یک جامعه است. نظام آموزشی ما از ابتدا تنها مبتنی بر محورهایی است که در تبدیل به جنبش نرم افزاری، با چالش هایی مواجه است؛ زیرا نظام آموزشی مطلوب نظامی است که بتواند به جریان فکری پویا و کارآمد منتهی شود.
رهیافتهای تحقق جنبش نرم افزاری و تولید علم:
نیاز به بستر جریان، از بایدهای پیش روی یک جنبش است. تحقق جنبش، امری نیست که به سرعت به وقوع بپیوندد؛ بلکه نتیجه یک سری حرکتهاست که به ایجاد جنبش منتهی می شود، اگر جنبش را به فعالیتی همگانی و فراگیر تعبیر کنیم، در این صورت نتیجه یک سری حرکتها است. در شرایط موجود چند مسئله وجود دارد که امکان وقوع جنبش نرم افزاری در کوتاه مدت را دشوار ساخته است.
بنابراین، برای عبور از این دشواری باید موانع را شناخت و به جستجو در راستای عبور از موانع پرداخت. نخست اینکه نظام آموزشی ما از ابتدا تا انتها پاسخ محور است نه سؤال محور! تمام مراحل ارزشیابی آموزشی، مبتنی بر سؤالاتی است که سیستم طرح می کند که آموزش دهندگان باید به آن پاسخ دهند؛ چنین ذهنی منفعل و پیرواست؛ چرا که دیگران برای آن سؤال طرح می کنند و او تنها پاسخگوست.(8)
از این رو در جبهه تولید علم، بیش از هر چیز، اذهان نگران و در جستجوی سؤالات، باید مبنایی برای رسیدن به پاسخها و راه حلهایی کارگشا باشند. در این زمینه باید بطور جدی اندیشید و نسبت به کاربردی کردن علوم انسانی اهتمام ورزید، زیرا تولید گری در فضای مباحث انتزاعی مجال ظهور و بروز نمی یابد. با این نگرش، در جواب این پرسش مهم که تحقق جنبش نرم افزاری نیازمند چه امکانات، تسهیلات و شرایطی است، و چگونه می توان این امکانات و شرایط را بوجود آورد؛ به برخی راهکارها اشاره می شود:
الف) شرط تحقق جنبش نرم افزاری، باور و یقین به این امر است؛ یعنی تا جامعه ای افقهای فراتر از حرکتهای جاری را نبیند، نمی تواند تحقق چنین جنبشی را انتظار داشته باشد.
از این رو کنار نهادن تعصب و خود باختگی، یا تحجر و تجددزدگی از شرایط اولیه ای هستند که زمینه ساز اقدامات بعدی محسوب می گردند. بر این اساس، جریان روشنفکری غیرملی و نیز حرکات تحجرگرایانه دو روی یک سکه اند که جز محرومیت در پیدایش جنبشهای نرم افزاری در عرصه های اجتماعی و فرهنگی، نتیجه ای ندارند. جالب اینجاست که آموزه های فرهنگی ما با نکوهش تقلید گذشتگان و تعصبات بی مورد و مذمت خود باختگی و تجددزدگی، همواره انسانها را به کوششهای متعادل و سنجیده سوق می دهد.
ب) تحقق جنبش نرم افزاری تولید علم، منوط به وجود آزادیهای مورد نیاز در عرصه نرم افزاری است. بدون شک، تحول در بنیادها، ساختارها و بازسازی مؤلفه ها و مفاهیم و ارائه طرحها و برنامه های نو و فرهنگ جدید با مقاومتهایی مواجه است و برخی خواهند کوشید تا از بوجود آمدن چنین حرکت بنیادی جلوگیری کنند. چنانکه همیشه پیام آوران و کسانی که جنبشهای نرم افزاری را در تاریخ به وجود آورده اند، با مخالفتهای بسیاری مواجه شده اند. بنابراین باید تدابیر و تمهیداتی اندیشید، تا اندیشه ها و نوآوریها فرصت کافی برای رشد و بالندگی بیابند.
ج) به هر حال از شرایط مهم پیدایش و به ثمر رسیدن جنبش نرم افزاری، به موازات ضرورت آزادیهای مورد نیاز، پذیرش نقش انتقادپذیری در این عرصه است؛ چرا که همیشه آزادی در کنار پیامدهای مثبتش، به دلیل سوءاستفاده برخی افراد، آثار منفی را نیز در پی خواهد داشت. باید کوشید تا آثار منفی، موجب محدودیت بیش از حد در قلمرو عمق آزادی نگردد.
بنابراین از این رو بایستی برخی از پیامدهای گریزناپذیر آزادی را به خاطر فواید بزرگ و مهم آن پذیرفت.
د) جنبش نرم افزاری علاوه بر شرایط لازم، به امکانات و تسهیلات بنیانی نیاز دارد که به عنوان شرایط کافی و ضروری باید مورد توجه قرار گیرد. اولین امکان پیدایش جنبش نرم افزاری، وجود نخبگان و متصدیان و نیز نهادهای تحقق بخش چنین جنبشی است و تا جامعه ای نتواند افرادی تربیت کند که از ظرفیتهای لازم برای ساخت شکنی و بازخوانی مبانی و مفاهیم برخوردار باشند، نباید در جهت دسترسی به چنین جنبشی امیدوار باشد. گذشته از نیروهای انسانی مورد نیاز، لازم است که بودجه ها و هزینه های چنین جنبشی نیز در نظر گرفته شود و از این روست که مطالعه تاریخ نشانگر آن است که تحولات نرم افزاری، هنگامی به جنبش نرم افزاری و نهایتا تمدن سازی منجر خواهد گشت که همراه با برنامه ریزی متناسب و متکی به عزم و پشتیبانی همه جانبه صورت پذیرد.(9)
نتیجه گیری:
از آنجا که جنبش نرم افزاری پدیده یا رویدادی دفعی نیست و جریانی پیوسته و مستمر است، حلقه آن از محور اساسی نخبگان، دانش پژوهان و زمامداران جامعه تشکیل می شود که نقش هر کدام در این جنبش متفاوت است؛ نخبگان باید با آگاهی از علوم نوین و بازپروری آن متناسب با آموزه های فرهنگی و نوآوریهای علمی، افق جدیدی را در عرصه علمی و فرهنگی بگشانید و بستر علمی مناسبی را برای رشد و بلوغ این جریان مهیا سازند. و اما پژوهندگان، شایسته است با فراگیری دستاوردهای علمی از فرهیختگان و همسویی با آنان در رشد و انتقال رهاوردهای علمی به نسل آینده، برای نیل به هدف راهبردی و تداوم جنبش نرم افزاری همت گمارند. کارگزاران و زمامداران جامعه نیز فراهم ساختن تسهیلات و امکانات مورد نیاز را بر عهده دارند تا با پشتیبانی از جنبش نرم افزاری، شرایط تداوم و ثمربخشی آن را مهیّا نمایند.
منابع
1. گلشنی، مهدی. از علم سکولار تا علم دینی. تهران: انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377.
2. مرعشی، سید جعفر. نظام فکری در آمدی بر مدیرت توسعه اجتماعی. تهران: انتشارات سازمان مدیریت صنعتی، 1377.
3. کاشانی، مجتبی. «مدیران فیلسوف و سازمانهای موفق». مجله تدبیر ، شماره 63 (مرداد ماه 1375)
4. چیستی و چرایی تولید علم و جنبش نرم افزاری. روزنامه رسالت. 17/8/1382.
5. جنبش نرم افزاری؛ گستره ها و گستراننده ها. روزنامه رسالت. 9/10/1382.
6. جنبش نرم افزاری؛ هدف یا استراتژی؟، روزنامه جوان. 10/11/1382.