#دلنوشته_اى_براى_قمربنى_هاشم
مے گویند زن هاے عرب دلشان کہ مے گیردغصہ کہ مے افتد بہ جانشان،راه کج مے کنند سوے حرم ِتو آقا!
مےنشینند یک گوشہ چادرشان را روے صورتشان مےکشندهے مےگویند #یا_عباس_ادرکنے،ادرکنے بحق أَخیک الحسین..
اصلا حرم ات معروف است بہ عقده گشایے و باز کردن سفره دل❤️
مےگویند شیعیان مدینہ کارشان کہ گیر مےکندروزگار کہ سخت مے گیردیک راست مےروند پشت دیوارهاے بقیع
ستون دوم روبروے حرم نبوےآدرس مزار مادرتان است مےروند ومادرتان را قسم مے دهند بہ شما بہ شمایے کہ مشگل گشاے دلهایے…
مےگویند شما کاشف الکرب حسینےآقا…
میگویند هر کہ مےرود کربلا ؛غم هاے دلش حوالہ مےشود بہ سوے حرم شما
عقده هاے دلش باز مےشوددر آن صحن، دلش آرام می گیرد…?
#ياباب_الحوائج
کرب هایم را برایت آورده ام
غصہ هایم را آورده ام
نہ راهی بہ مدینه دارم نہ بہ #کربلا…
مانده ام در این شهر پر التهاب…
#مانده_ام_در_این_خستگے..??
نذر کرده ام براے دل ِ خستہ ام…
حدیث روز
امان از دل زینب (س)
داستانک
مفضل بن قيس، سخت در فشار زندگى واقع شده بود. فقر و تنگدستى قرض و مخارج زندگى او را آزار مى داد. يك روز در محضر امام صادق، لب به شكايت گشود و بيچارگيهاى خود را مو به مو تشريح كرد: «فلان مبلغ قرض دارم، نمى دانم چه جور ادا كنم، فلان مبلغ خرج دارم و راه درآمدى ندارم، بيچاره شدم، متحيرم، گيچ شده ام، به هر در بازى مى روم به رويم بسته مى شود…» در آخر از امام تقاضا كرد درباره اش دعايى بفرمايد و از خداوند متعال بخواهد گره از كار فرو بسته او بگشايد.
امام صادق به كنيزكى كه آنجا بود فرمود: «برو آن كيسه اشرفى كه منصور براى ما فرستاده بياور.» كنيزك رفت و فورا كيسه اشرفى را حاضر كرد. آنگاه به مفضل بن قيس فرمود: «در اين كيسه چهارصد دينار است و كمكى است براى زندگى تو.» مفضل بن قیس گفت: «مقصودم از آنچه در حضور شما گفتم اين نبود، مقصودم فقط خواهش دعا بود.»
امام فرمود: «بسيار خوب! دعا هم مى كنم. اما اين نكته را به تو بگويم، هرگز سختيها و بيچارگيهاى خود را براى مردم تشريح نكن، اولين اثرش اين است كه وانمود مى شود تو در ميدان زندگى زمين خورده اى و از روزگار شكست يافته اى. در نظرها كوچك مى شوى، شخصيت و احترام از ميان مى رود.»
? #داستان_راستان جلد 2
✍️ علامه شهید مرتضی مطهری