الهی
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
بهت پیشنهاد می کنم وقتی خیلی حالت بد هست و از حرص به خودت می پیچی و حتما حتما می خواهی زهرت را بریزی و با خودت زمزمه می کنی: “هر چی میشه بذار بشه، مرگ یه بار شیون یه بار! بذار همه چیو از دست بدم. دیگه برام مهم نیست…ولی از حقم دفاع میکنم و محاله کوتاه بیام".
این حکایت را بخوانی:
« یک شب مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری شد، عادت نجار این بود که موقع ترک کارگاه وسایل کارش را روی میز بگذارد. آن شب، نجار اره اش را روی میز گذاشته بود. همینطور که مار گشت می زد بدنش به اره گیر کرد و کمی زخم شد. مار خیلی عصبانی شد و برای دفاع از خود اره را گاز گرفت. این کار سبب خون ریزی دور دهانش شد و او که نمی فهمید که چه اتفاقی افتاده، از اینکه اره دارد به او حمله می کند و مرگش حتمی است تصمیم گرفت برای آخرین بار از خود دفاع کرده و هر چه شدیدتر حمله کند.
او بدنش را به دور اره پیجاند و هی فشار داد. صبح که نجار به کارگاه آمد روی میز به جای اره، لاشۀ ماری بزرگ و زخم آلود دید که فقط و فقط بخاطر بی فکری و خشم زیاد مرده است.
ما در لحظۀ خشم می خواهیم به دیگران صدمه بزنیم ولی بعد متوجه می شویم که به جز خودمان کس دیگری را نرنجانده ایم و موقعی این را درک می کنیم که خیلی دیر شده.
زندگی بیشتر احتیاج دارد که گذشت و چشم پوشی کنیم، از اتفاقها، ازآدمها، از رفتارها، از گفتارها…
و به خودمان یادآوری کنیم، گذشت و چشم پوشی…»
راستش وقتی این حکایت را می خواندم یاد تمام لحظاتی افتادم که انگار کسی فرمان را از دستمان در می آورد و به در و دیوار می خوریم.
اولا در یک فرصت مناسب و یک خلوت درونی با خود فکر کنیم که چرا باید به دیگران این اجازه و این قدرت را بدهیم که کنترل و فرمان ما دست آنها باشد؟!
یعنی ما تا این حد ضعیفیم که فقط وقتی همه چیز گل و بلبل است می توانیم خوب و مسلط بمانیم؟!
ناخدایی که فقط در دریای آرام و آفتابی می تواند کشتی را براند هنری نکرده است.
ناخدایی که بلد نیست وسط طوفان ها زمام امور را به دست بگیرد، سرنوشت خوبی منتظرش نیست!
شده تا به حال بی اراده و خشمگین، چشمانت را ببندی و گفته باشی و گفته باشی و گفته باشی…و در آخر هم تازه ببینی آن کسی که ضرر کرده و بازنده ماجرا شده خودت بودی!
کسی نمی گوید اصلا خشمگین نشو!
و هرگز فریاد نزن!
درباره راههای کنترل خشم هم در این مجال، صحبت نمی کنم.
فقط اینکه اگر قرار است فریادی هم زده شود، حساب شده و سنجیده باشد، نه فکر نشده و “هردمبیلی”
خود داری کردن و کنترل خشم به ما این فرصت را میدهد که در زمان آرام تر، با خودمان دو دو تا چهار تا کنیم که چه عملی به صلاح ما هست و چه چیز بر عکس، علیه ما استفاده می شود.
این فرصت را از خودمان دریغ نکنیم.
«لَیسَ مِنّا مَن لَم یَملِکُ نَفسَهُ عِندَ غَضَبِهِ؛
کسى که هنگام خشم، خوددار نباشد، از ما نیست.»
امام صادق علیه السلام، کافى شریف (ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 637، ح 2
دین آرامشبخش ما
به قلم شیدا صدیق
https://golenarges18.kowsarblog.ir/
بسم الله الرحمن الرحیم
بنده می خواهم صمیمانه تشکر کنم از پزشکان و پرستاران و مجموعه دستاندرکاران پزشکی در مواجهه و مبارزه با این بیماریای که اخیراً در کشور بهوجود آمده. همچنین تشکر کنم از وزارت بهداشت و درمان و مجموعهی همکاران آقای وزیر بهداشت در این مجموعه به خاطر تلاش هایی که می کنند و زحمتی که می کشند. من برنامهی امروز را فقط ترتیب دادم برای همین که این تشکر را بکنم در حضور آقای دکتر مرندی رئیس محترم فرهنگستان علوم پزشکی. دوست داشتم که این تشکر قلبی خودم را به همه برادران و خواهران محترم پزشک و پرستار و کادرهای درمانی عرض بکنم. انشاءالله که موفق باشید. کارتان بسیار با ارزش است. هم ارزش جامعه پزشکی و پرستاری را در جامعه بالا می برد که برده، هم مهمتر از این، ثواب الهی است که خدای متعال قطعاً به شما اجر خواهد داد و ثواب خواهد داد و امیدواریم که انشاءالله این کار برجسته و سنگین خیلی هم طولانی نشود و انشاءالله زودتر کلک این ویروس منحوس گرفته بشود انشاءالله. انشاءالله همهتان موفق باشید.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته