ویژگی مجرمان در قیامت
آیتالله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات ۸۴ تا ۸۹ سوره مبارکه «نحل» به زمانی که تمام درها به روی بدکاران بسته میشود، اشاره کرده است که متن آن در ادامه میآید؛
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّه شَهِیداً ثُمَّ لایُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ * وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلایُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ * وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ أَشْرَکُوا شُرَکاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ * وَ أَلْقَوْا إِلَى اللّهِ یَوْمَئِذ السَّلَمَ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ * الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما کانُوا یُفْسِدُونَ * وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّه شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء وَ هُدىً وَ رَحْمَهً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِینَ؛
(به خاطر بیاورید) روزى را که از هر امتى گواهى (بر آنان) بر مىانگیزیم، سپس به آنان که کفر ورزیدند، اجازه (سخن گفتن) داده نمىشود و (نیز) اجازه عذرخواهى و تقاضاى عفو به آنان نمىدهند. و هنگامى که ظالمان عذاب را ببینند، نه به آنها تخفیف داده مىشود، و نه مهلت. و هنگامى که مشرکان معبودهایى را که همتاى خدا قرار دادند مىبینند، مىگویند: «پروردگارا! اینها همتایانى هستند که ما به جاى تو، آنها را مىخواندیم»! در این هنگام، معبودان به آنها مىگویند: «شما دروغگو هستید (شما هواى نفس خود را پرستش مىکردید)»!. و در آن روز، همگى (ناگزیر) در پیشگاه خدا تسلیم مىشوند، و تمام آنچه را (نسبت به خدا) دروغ مىبستند، گم و نابود مىشود. کسانى که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند، به خاطر فسادى که مىکردند، عذابى بر عذابشان مىافزاییم. (به یاد آورید) روزى را که از هر امتى، گواهى از خودشان بر آنها بر مىانگیزیم، و تو را گواه بر آنان قرار مىدهیم، و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است». (نحل/ ۸۴ تا ۸۹)
آنجا که تمام درها به روى بدکاران بسته مىشود
در تعقیب آیات گذشته، که واکنش نادرست منکران حق را در برابر نعمتهاى گوناگون پروردگار، بیان مىکرد، در این آیات به گوشهاى از مجازاتهاى دردناک آنها در جهان دیگر، اشاره مىکند تا سرنوشت شوم خود را دریابند و تا دیر نشده، به تجدید نظر برخیزند.
نخست، مىگوید: «به خاطر بیاورید روزى را که ما از هر امتى گواهى بر آنها مبعوث مىکنیم» (وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّه شَهِیداً).
آیا با وجود علم بىپایان خدا، نیازى به وجود شهید و گواه دیگرى نیز هست؟ این سؤالى است که: فوراً در اینجا به ذهن مىرسد، اما با توجه به یک نکته پاسخ آن روشن مىشود، و آن این که: این امور، غالباً جنبه روانى دارد یعنى انسان هر قدر مراقبین و گواهان بیشترى در برابر خود ببیند، بیشتر حساب کار خود را مىرسد، حداقل از شرمسارى و رسوایى در میان افراد فزونترى نگران مىشود.
سپس اضافه مىکند که در آن دادگاه، «اجازه سخن گفتن به کافران داده نمىشود» (ثُمَّ لایُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا).
آیا ممکن است خداوند اجازه دفاع به مجرمى ندهد؟ آرى، در آنجا نیاز به سخن گفتن با زبان نیست، دست و پا و گوش و چشم و پوست بدن و حتى زمینى که انسان بر آن گناه یا ثواب کرده است، گواهى مىدهند.
بنابراین، نوبت به زبان نمىرسد، این حقیقتى است که، از آیات دیگر قرآن نیز استفاده مىشود.
نه تنها به آنها اجازه سخن گفتن داده نمىشود «بلکه توانایى بر جبران و اصلاح و تقاضاى عفو نیز ندارند» (وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ).
چرا که آنجا سراى برخورد با نتیجهها و بازتابهاى عمل است، نه جاى انجام عمل و یا جبران و اصلاح، درست همانند میوهاى که از شاخه جدا مىشود که دوران رشد و نمو آن پایان گرفته است.
حتما بخوانید:آیا میدانید آن دنیا چه خبر است؟
آیه بعد اضافه مىکند: این ظالمان ستم پیشه، هنگامى که از مرحله حساب گذشته، و در برابر عذاب الهى قرار گرفتند، گاهى تقاضاى تخفیف و گاهى تقاضاى مهلت مىکنند، اما «هنگامى که ظالمان مجازات را ببینند نه به آنها تخفیف عذاب داده مىشود و نه مهلت» (وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلایُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ).
نکته جالب توجه این که: در این دو آیه به چهار مرحله از حالات مجرمان اشاره شده که مشابه آن را در این جهان نیز با چشم خود مىبینیم:
گناهان کبیره
پس از شرک به خداوند ناامیدی دومین گناه کبیره است که می تواند انسان را به ورطه نابودی کشانده و خسران دنیا و آخرت را نصیب او گرداند.
آیت الله دستغیب(ره) در کتاب گناهان کبیره در مورد ناامیدی می گوید:پس ملاحظه حالات اشخاصی که به درگاه خدا رجوع کرده و حاجت روا شدند، آیا انسان عاقل می تواند از پروردگار کریم خود مایوس و از رستگاری خود یا دیگری نا امید شود؟به خاطر همین است که علما فرموده اند:شخص مسلمان نباید به طور قطع خود را از کفار و فساق بهتر بداند و خود را سعید و آنها را شقی ببیند بلکه باید حالش این طور باشد که اگر لطف و توفیق الهی درباره ما مستمر باشد و با همین حالی که هستیم و بهتر از دنیا برویم و فلان کافر و فاسق هم اگر همین طور خذلان خدا شامل حالش بوده و با این حال فعلی از دنیا برود آن وقت من از او بهتر خواهم بود.
ایشان در ادامه می گوید:ناامیدی از ترقی و تعالی در مراتب انسانیت هرچند مصداق بارز ناامیدی نیست ولی مومن نباید گمان کند که برای ترقی انسان در مقام های معنوی به تنهایی برخی اسباب مثل قوه جوانی و ذکاوت موثر است. در طول تاریخ چه اشخاصی بودند که هیچ کدام از اینها را نداشته و به فضل الهی به درجات عالی رسیده اند مانند فضیل بن عیاض و برهم نصرانی که همه در پیری لطف الهی شامل حالشان شد.
شهید دستغیب در ادامه می گوید:یاس از لوازم و آثار کفر و انکار خداوند است زیرا کسی که خدا را به قدرت و کرم وعلم شناخت و دانشت که آفریننده همه عوالم است و شدرتش نامحدود و حکمتش نامتناهی است دیگر باید امیدش فقط به خدا باشد.
استاد پناهیان
دعای روز شنبه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدا كه رحمتش بسيار و مهربانی اش هميشگى است
بِسْمِ اللَّهِ كَلِمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ وَ مَقَالَةِ الْمُتَحَرِّزِينَ وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ تَعَالَى مِنْ جَوْرِ الْجَائِرِينَ وَ كَيْدِ الْحَاسِدِينَ وَ بَغْيِ الظَّالِمِينَ وَ أَحْمَدُهُ فَوْقَ حَمْدِ الْحَامِدِينَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْوَاحِدُ بِلا شَرِيكٍ وَ الْمَلِكُ بِلا تَمْلِيكٍ لا تُضَادُّ فِي حُكْمِكَ وَ لا تُنَازَعُ فِي مُلْكِكَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ أَنْ تُوزِعَنِي مِنْ شُكْرِ نُعْمَاكَ مَا تَبْلُغُ بِي غَايَةَ رِضَاكَ
به نام خدا كه كلمه پناه جويان و گفتار پرهيزگاران است و پناه مى برم به خداى بلندمرتبه از ستم ستمگران و نيرنگ حسودان و سركشى ظالمان و او را می ستايم ستايشى برتر از ستايش ستايشگران، خدايا! تويى يگانه بی انباز، و پادشاه على الاطلاق، در فرمانروايی ات مخالفت نشوى، و در پادشاهی ات هماوردى ندارى، از تو میخواهم كه بر بنده و فرستاده ات محمد درود فرستى، و سپاس نعمت هايت را چنان قسمت من كن كه مرا به كمال خشنودی ات نايل گرداند
وَ أَنْ تُعِينَنِي عَلَى طَاعَتِكَ وَ لُزُومِ عِبَادَتِكَ وَ اسْتِحْقَاقِ مَثُوبَتِكَ بِلُطْفِ عِنَايَتِكَ وَ تَرْحَمَنِي بِصَدِّي [وَ صُدَّنِي ] عَنْ مَعَاصِيكَ مَا أَحْيَيْتَنِي وَ تُوَفِّقَنِي لِمَا يَنْفَعُنِي مَا أَبْقَيْتَنِي وَ أَنْ تَشْرَحَ بِكِتَابِكَ صَدْرِي وَ تَحُطَّ بِتِلاوَتِهِ وِزْرِي وَ تَمْنَحَنِي السَّلامَةَ فِي دِينِي وَ نَفْسِي وَ لا تُوحِشَ بِي أَهْلَ أُنْسِي وَ تُتِمَّ إِحْسَانَكَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمْرِي كَمَا أَحْسَنْتَ فِيمَا مَضَى مِنْهُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
و به بركت عنايت خويش بر طاعت و مداومت عبادت خود و شايستگى پاداشت يارى نمايى و تا زنده ام به بازداشتن از گناهانت بر من مهر ورزی و تا پايان عمر بر انجام آنچه بهره ام رساند توفيقم دهى، و به كتاب خود (قرآن) براى پذيرش حق، سينه ام را فراخ گردانى و بار گناهانم را با تلاوتش از نامه اعمالم فرو ريزى و در دين و جانم به من سلامت بخشى و كسانی كه به آنها انس گرفته ام از من وحشت زده نكنى و در باقيمانده عمر احسانت را بر من تمام نمايى چنان كه در گذشته عمرم بر من احسان نمودى.
اى مهربان ترين مهربانان.